آخرین روز سال1392
کیاوشم اول هشت ماهگیت مبارک خونه نبودم تا بیام و بنویسم تو تمام زندگی و هستی و آرامش منی با نگاه کردن به صورت مهربونت دنیام خواستنی میشه وقتی میخوای کاری بکنی اول منو نگاه میکنی اگه بهت بخندم با ذوق انجام میدی و اگه بهت بگم نه با جیغ و داد باهام بحث میکنی من فدای اون آآآآ گفتنت بشم که بجز مامان کلا فقط همینو میگی البته وسط بحث هی بهم لبخند میزنی تا تسلیم بشم آخه تو میدونی که خنده هات هر کسی نرم میکنه چه برسه به من !!!! الان ساعت 9:15صبحه و تو از7:30بیداری و نمیذاری آخرین روز سال به کارام برسم الانم داری شیر میخوری و توی بغلمی امیدوارم بخوابی تا کارامو انجام بدم خیلیییی کار مونده بابا هم رفته کارواش و تا ظهر میاد البته روزه داره...
نویسنده :
مامان یاسی
9:19