کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

خوشبحال دریا!!!

پسرم مامان اینقدر از داشتنت خدا رو شاکره که بعضی وقتها ترس برش میداره ،از داشتنت،از خوشبختی با تو بودن،از لذت نگاه کردنت،ترسهایی که خیلی وقتها میان سراغ مامان ترسهایی که وقتی خوابی مامان رو مجبور میکنه هر چند دقیقه بیاد بالای سرت نفس کشیدنات رو بشماره ترسهایی که مامان دوست نداره داشته باشه چون بعدها باعث دردسر میشه آره گلم دلم نمیخواد این ترسها باعث بشه بخوام جلوی پیشرفتت رو بگیرم و بخاطر ترس از اتفاقهای بد نذارم جایی بری یا کاری بکنی خدا کمک کنه این دل آروم بگیره...راستی خوشبحال دریا که تورو دید مامان خیلی بخاطر تو از خود راضی شده.... اینم عکس منو شما توی ساحل دریا ...
6 مهر 1392

پسرک بدخواب

پسرم میگن هرچی بگذره خوابت منظم تر وبهتر میشه اما نمیدونم واسه تو چرا برعکسه!!!روزها بزور قنداق نهایتش نیم ساعت میخوابی همش هم میخوای کنارت باشم وگرنه گریه میکنی منم همش گیج خوابم!!! بخواب دیگه گل من... عاشقانه عاشقتم... ...
3 مهر 1392

واکسن و سرخرود

پسری طلای من شما الان ٢ماه و ٥ روز داری.واکسنت رو زدیم و موقعی که سوزن داخل پاهات میرفت گریه میکردی الهی قربونت برم اما وقتی بغلت میکردم آرروم میشدی.مامان فدات بشه که گریه ات اینقدر اشک داره بعدش رفتیم خونه ی مامانی،عزیزم هر ٤ ساعت استامینوفن میخوردی اما نمیخوابیدی!! منم دلم میخواست بخوابم اما از ترس تب نتونستم.شب خاله سمیرا هم حالتو پرسید و گفت کیارش کوچولو خوبه (یه روز زودتر از تو واکسن زده بود)اما گفت شب باید بیدار باشی تا تبشو چک کنی.خداروشکر تب آنچنانی نکردی و پس فرداش دومین سفرمون رو با هم رفتیم سرخرود اونجا تونستیم از سفر شما عکس بگیریم اما ساعت ٨ شب دیگه خیلیییییییی بیقراری کردی و ما مجبور شدیم برگردیم توی راه هم بغ...
31 شهريور 1392

دو ماهگیت مبارک پسرکم

عزیزم امروز دو ماهگیت تموم شد دو ماهه که شب و روز دارم به صورت معصومت نگاه میکنم و خدا رو  بخاطر تو شکر... برای اولین بار خودت بعد از شیر خوردن خوابیدی!!! ولی یه ربع دیگه باید بهت قطره استامینوفن بدم که بریم  واکسنت رو بزنی خیلی نگرانم عزیزم امیدوارم بخوبی پیش بره بابا مهدی میاد دنبالمون بریم واکسن بزنیم بعد از واکسن میریم خونه ی مامانی،همیشه بهشون زحمت میدیم.مامانی و بابایی دوستتون داریم... سروصدات در اومد میدونستم از این شانسها ندارم که خودت بخوابی عاشقانه عاشقتم...   ...
26 شهريور 1392

اولین سفر کیاوش جووون

پسر تیرماهیه من اولین سفرت رو توی 51 روزگی(پریروز) رفتی دریا( ویلای بابایی). جمعه بارون خیلی قشنگی میبارید و هوا خیلی پاک و دلپذیر بود اما متاسفانه بخاطر هوا نتونستم ببرمت لب ساحل تا بتونی دریا رو ببینی و ازت عکس بگیرم و پاییز هم نزدیکه مامان خیلی پاییزو دوست نداره دلش میگیره اما امسال تو کنارم هستی و امیدوارم این دلتنگی سراغم نیاد قراره سه ماهه که شدی بریم لاهیجان خونه ی عمه اسرا. راستی خاله گلبرگ داره برمیگرده آبادان اونجا هم میتونیم بریم خلاصه اینکه از شمال گرفته تا جنوب مشتاق دیدن تو هستن گل نازم... عاشقانه عاشقتم... ...
25 شهريور 1392

چای داغ... نوشته ی بابا مهدی... بیست و چهارم شهریور یکهزار و سیصد و نود و دو

امشب ساعت نه منتظر باش با یک لیوان چای داغ،لب ایوان بنشین و منتظر باش چراکه من هم ساعت نه با باد قراری دارم ، بمن امشب قول داد تا به قصه من گوش کنه بعدش حرکت کنه،کجاشو نگفت اما امیدوارم،چون امشب باد شمالی می وزد. لبی تر کن با چای داغ، می آید ، مطمئنم می آید... حالا...بصدایش گوش کن،چشمانت را ببند، حس میکنی گرم شدنت را...؟!دستانم بدور تو حلقه شده مثل مرتبه اول در آن جنگل نمناک... ...
24 شهريور 1392

خنده ی تو

پسرکم عشق ما یکباره نبود،ذره ذره شکل گرفت از وقتی فهمیدم توی وجودمی تا امروز،من،هر لحظه عاشق ترم... امروز برای اولین بار وقتی بیدار شدی بجای گریه توی چشمام نگاه کردی و خندیدی... خدایا من امروز با خنده ی این پسرک اینقدر به خوشبختی رسیدم که تمام آرزوهام بال گرفت و رفت... پسرکم،تو برام دنیایی شدی که همیشه آرزو داشتم داشته باشم... از تو بخاطر بودنت ممنونم عاشقانه عاشقتم...
23 شهريور 1392

عشق آسمونیه من

کیاوش وقتی میخوابی و نگات میکنم اشک توی چشمام جمع میشه و میگم خدایا یعنی لایق این نعمت بزرگ تو هستم؟تو هدیه ی معصوم و قشنگ خدا به منی... من مادرم هنوز برام سخته باور کنم تو اومدی توی زندگیم...هنوز سخته باور کنم تمام انتظارام تموم شده و میتونم بغلت کنم و از بوی تنت نفس بکشم... تو،زیبا،چشمهای میشی ات مرا همواره میتواند شاعری دیوانه کند... تو،زیبا،لبخند کودکانه ات مرا همواره میتواند نوازنده ای عاشق کند... تو،زیبا،دستهای کوچکت وقتی انگشتانم را میگیرد مرا همواره میتواند خوشبخت ترین مادر دنیا کند... عاشقانه عاشقتم...
19 شهريور 1392