کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

عکسهای تو...

  کیاوش و استخرش کیاوش و سفره هفت سین اتاقش کیاوش تو عروسی کیاوش منتظر اتوبوس!! کیاوش،یه سالگی،دریا... عاشقانه عاشقتم... ...
19 مرداد 1393

تولد کوچیک سه نفره

بالاخره طلسم تولد گرفتنت شکست بدلایلی نتونستیم واست تولد بزرگ بگیریم امیدوارم ازموت دلخور نباشی عزیزکم دیشب رفتیم برات یه ماشین شاسی بلند خوشگل گرفتیم و تو خیلییییی دوسش داری این هدیه ی تولدت بود که از طرف مامانی و بابایی و ما برات خریداری شد.امروز صبح که از خواب پا شدی وقتی اومدی تو هال و ماشینتو دیدی اینقد ذوق کردی که تقریبا دویدی و بهش رسیدی مامان فدای پاهای کوچولوت بشه فرمونشو میگیری و می ایستی و حسااابی حال میکنی.راستی اولین قدم هات 28تیر بوده،الانم کامل راه نمیری هنوز میترسی ولی میتونی راه بری البته وقتی یادت میاد داری راه میری میفتی!!!مامان فدای پسرکش بشه حالا دوباره بریم سراغ تولدت...بابا واست کیک زنبوری خوشگل خرید مامانم خونه رو ب...
15 مرداد 1393

یک سالگی تو...

فردا سالروز تولدته عزیز دلم. پارسال سراسر شور و اشتیاق و دلهره بودم و امسال مالامال از شادی و آرامش و البته نگرانی(همه مادرا نگرانن واسه ی بچه هاشون فندق من) کیاوش تو دیگه کاملا مفهوم حرفامونو میفهمی درسته هنوز کلمات کمی رو میتونی بگی اما با ایما واشاره و آآآآآ و اووووو کامل میفهمونی چی میخوای یا چی میگی،به محض دیدن عکس بابات میگی بابا و بسیار شیرین ادا میکنی وقتی میریم بیرون هم یسره میگی بابا یعنی بغل بابا باشم(به نفع منم هست خخخ) تنها چیزی که ناراحتم میکنه اینه که دوباره سرفه های آلرژیک ات برگشته و با هر سرفه من واقعا کلافه و ناراحت میشم مخصوصا وقتی تو خواب سرفه میکنی زودتر خوب شو پسرک،زودتر این دوران پشت سربذار مامان طاقت ناراحتیو مریضیتو...
25 تير 1393

سفر به شهمیرزاد

عسلکم ما امروز ظهر همراه خانواده ی  پدریت اومدیم شهمیرزاد،اینجا یه منطقه ی ییلاقی خوش و  اب و هواس  که تو استان سمنانه الان شما خوابی همه مشغول صحبتن،سوپ ات رو بار گذاشتم دلم واست تنگ شده نزدیکترین کس بمن عاشقانه عاشقتم...
15 تير 1393

مامان یه سال بزرگتر شد

مهربونم امروز تولد منه ،در آغوش گرفتنت و سلامتی ات بهترین هدیه منه،پارسال شاد بودم ازینکه شب تولدم 37تو تموم شده و اگه دنیا بیای کاملی و امسال سرشار از عشقم وقتی نگات میکنم قلبم لبریز از مهر تو میشه ،یگانه ی من ،همه ی دنیای من،اولین و آخرینم باش لبخندت منو به اوج میبره و گریه هات منو داغون میکنه شیطنتای دلنشینت منو سرشار از زندگی میکنه صدای مردونه ات بهم ندای یه تکیه گاه محکم دیگه میده،نازنینم من با تو آرامم ،غرق لذتم،زندگی ام همیشه شاد و سالم باش... و اما سورپرایز امشب خونه ی مامانی بودیم همراه بابات رفتیم بیرون و دور زدیم حدس میزدم میخواد واسم کادو بگیره بعلههه یه بلوز و روسری خوشگل اما این سورپراز نبود !بابا مارو رسوند گفت میره شرکت و م...
14 تير 1393

یازده ماهگیت مبارک قندوعسل

پیشاپیش مبارک باشه عشقم چون میدونم فردا فرصت نمیشه دوباره بیام وبلاگتو بروز کنم امروز تبریک میگم دیگه داری وارد یک سالگی میشی ایشالله 120 ساله شی پسرم راستی جدیدا هرغذایی میخوری میگی به به نوش جونت گل پسرم عاشقانه عاشقتم...
25 خرداد 1393

اولین ایستادن

پسرکم شما در 7 خرداد 93(10 ماه و12 روز)برای چند ثانیه به تنهایی روی پاهای خوشگلت ایستادی... خیلیییییی لحظه ی قشنگی بود دلم میخواس از خوشحالی جیغ بزنم اما میترسیدم با جیغ ام هول شی و بیفتی،وقتی نشستی کلی واست دست زدیم و هورا گفتیم تو هم ذوق کرده بودی و یسره دستاتو میبردی بالا و جبغ میکشیدی (اینکار یعنی بازم تشویقم کنین)ما هم هی واست دست میزدیم. مامان چنذ روزی سرما خورده بود و بتو هم داد،تب داشتی چند روز،مامان فدای پسرکش بشه اما خدا رو شکر از دیروز خوب شدی... داره یه سالتم نزدیک میشه گل مامان .خاله سمیرا زحمت کشیده واست تم زنبوری درست کرده خیلی خوشگل شده قرار شده اومد شمال بریم ازش بگیریم خاله سمیرای مهربون بازم ازت ممنونیم کارت پستالای عید رو...
25 خرداد 1393

6مین سال با هم بودن و ده ماهگیه تو

امروز سالگرد ازدواج ماست پسرک قشنگم و تو هم ده ماهه شدی امروز بابات بمن میگفت که نگاش کن چقدر بزرگ شده،آره عزیزم تو بزرگ و شیرین شدی همه جا رو میگیری و راه میری عاشق اینی که بری زیر میزناهار خوری از اونجا بری صندلی ها رو بگیری و بلند شی بعد هم سرت رو خم میکنی و با یه لبخند شیرین بما نگاه میکنی،عاشق اون نگاهتم وقتی راه میرم دنبالم میای و از پشت پاهامو بغل میکنی و می ایستی و میخندی عاشق خنده های شیرینتم خیلی شیطون شدی اما عاشق شیطونیهاتم... عاشقانه عاشقتم غروب6سال پیش منو مهدی یکی شدیم و امسال وجود تو این یکی شدنو خیلی زیباتر کرده...
26 ارديبهشت 1393