5ماهگیت مبارک پسرکم
26آذر 5ماهگیت تموم شد عزیز دلم وبلاگتم بروز کردم اما نمیدونم چرا نیومد؟؟؟
ما الان لاهیجان خونه ی عمه اسرا هستیم و شما روی پای منی ،یعنی دارم تابت میدم بخوابی و شما مشغول غر زدن و مقاومت واسه ی نخوابیدن!!اولین شب یلدایی هست که ما یه خونواده شدیم عشق من
قراره بریم اتلیه ی عمه ات تا با هم عکس بگیریم
ببخشید که فرصت نمیکنم هر روز بیام درصورتیکه هر روز یه کار جدید میکنی جدیدا خیلی شیطون شدی همه چیو میخوای بگیری و بخوری اگه دستت بهش نرسه از پاهات کمک میگیری!پاهاتم که خیلی وقته میتونی بخوری! صداهای خنده دار از دهنت درمیاری ،فرنی رو بهتر از قبل میخوری،چند روزه سرلاک برنج هم بهت میدم،الان از بس غر زدی عمه راحیلا اومد داخل اتاق و بقول خودش نجاتت داد کلی تورو بوسید منم گفتم ببرش بیرون بتونی راحت باهاش بازی کنی
پسر همه عاشق تو اند چه خانواده ی مادری و چه خانواده ی پدری
اخه تو خیلی شیرینی...
عاشقانه عاشقتم...