کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

پسرک بازیگوش کم خواب!!!

سلام پسر شیرین من،شیطونک من هر چقدر هم بگم عاشقتم به کلام باز هم کمه،شیرین ترین من تو اونقدر واسه ی همه دلبری میکنی که بی دروغ همه عاشقتن وقتی بهت میگم نفس مامان کیه با دستای خوشگلت میزنی رو سینه ات و میگی من من وقتی ازت میپرسم مامانو چندتا دوست داری ؟با صدای قشنگت میگی ده تا ،تو منو مجنون خودت کردی من عاشق اون انگشت اشاره ی تو هستم که به همه چی اشاره میکنه من عاشق اون رقص با ناز و ادات هستم من عاشق شیطنت های فراوونت هستم من عاشق اون شکم قلمبه ات هستم من عاشق نه گفتنای با ناز و ادت هستم ... پسرک تو دنیای منی تو همه ی زندگیه منی تو هوای منی... ما با هم کلی بازی میکنیم از درست کردن حلقه ی هوش و فلش کارت تا دنبال بازی و قایم موشک و ن...
17 آذر 1393

14ماهگیت مبارک عزیزم

کیاوشم اگه بگم وقت نمیکنم بیام  وبلاگتو بروز کنم دروغ گفتم تنبلی میکنم پسرم!نه اینکه بگم وقت آزاد زیاد دارم ،نه؛ولی خب وقت آزادمم نیومدم و شرمنده ات شدم تو شیرین من،بشدت بابایی شدی به حدی که اگه بابات بره بیرون توانایی 45دقیقه گریه و بغض رو داری و حرف جو فراست که میگه گریه ی بچه تون تا برسین سر کوچه تمومه نقض کردی!!! امشب شما 14ماهگیتونم بسلامتی تموم شدو وارد 15ماهگی شدی الان شما داری شیر میخوری و بغل منی البته چشماتم بستی امیدوارم خواب شیرینی رو تجربه کنی.14ماهه مامانت شبا نتونسته خوب بخوابه چون بطور متوسط هر یه ساعت ونیم واسه شیر بیدار میشی و من نگرانم واسه ی از شیر گرفتنت !اینکه چجوری میخوای بخوابی؟اصلا چطوری از شیر بگیرمت؟! ال...
26 شهريور 1393

عکسهای تو...

  کیاوش و استخرش کیاوش و سفره هفت سین اتاقش کیاوش تو عروسی کیاوش منتظر اتوبوس!! کیاوش،یه سالگی،دریا... عاشقانه عاشقتم... ...
19 مرداد 1393

تولد کوچیک سه نفره

بالاخره طلسم تولد گرفتنت شکست بدلایلی نتونستیم واست تولد بزرگ بگیریم امیدوارم ازموت دلخور نباشی عزیزکم دیشب رفتیم برات یه ماشین شاسی بلند خوشگل گرفتیم و تو خیلییییی دوسش داری این هدیه ی تولدت بود که از طرف مامانی و بابایی و ما برات خریداری شد.امروز صبح که از خواب پا شدی وقتی اومدی تو هال و ماشینتو دیدی اینقد ذوق کردی که تقریبا دویدی و بهش رسیدی مامان فدای پاهای کوچولوت بشه فرمونشو میگیری و می ایستی و حسااابی حال میکنی.راستی اولین قدم هات 28تیر بوده،الانم کامل راه نمیری هنوز میترسی ولی میتونی راه بری البته وقتی یادت میاد داری راه میری میفتی!!!مامان فدای پسرکش بشه حالا دوباره بریم سراغ تولدت...بابا واست کیک زنبوری خوشگل خرید مامانم خونه رو ب...
15 مرداد 1393

یک سالگی تو...

فردا سالروز تولدته عزیز دلم. پارسال سراسر شور و اشتیاق و دلهره بودم و امسال مالامال از شادی و آرامش و البته نگرانی(همه مادرا نگرانن واسه ی بچه هاشون فندق من) کیاوش تو دیگه کاملا مفهوم حرفامونو میفهمی درسته هنوز کلمات کمی رو میتونی بگی اما با ایما واشاره و آآآآآ و اووووو کامل میفهمونی چی میخوای یا چی میگی،به محض دیدن عکس بابات میگی بابا و بسیار شیرین ادا میکنی وقتی میریم بیرون هم یسره میگی بابا یعنی بغل بابا باشم(به نفع منم هست خخخ) تنها چیزی که ناراحتم میکنه اینه که دوباره سرفه های آلرژیک ات برگشته و با هر سرفه من واقعا کلافه و ناراحت میشم مخصوصا وقتی تو خواب سرفه میکنی زودتر خوب شو پسرک،زودتر این دوران پشت سربذار مامان طاقت ناراحتیو مریضیتو...
25 تير 1393

سفر به شهمیرزاد

عسلکم ما امروز ظهر همراه خانواده ی  پدریت اومدیم شهمیرزاد،اینجا یه منطقه ی ییلاقی خوش و  اب و هواس  که تو استان سمنانه الان شما خوابی همه مشغول صحبتن،سوپ ات رو بار گذاشتم دلم واست تنگ شده نزدیکترین کس بمن عاشقانه عاشقتم...
15 تير 1393