14ماهگیت مبارک عزیزم
کیاوشم اگه بگم وقت نمیکنم بیام وبلاگتو بروز کنم دروغ گفتم تنبلی میکنم پسرم!نه اینکه بگم وقت آزاد زیاد دارم ،نه؛ولی خب وقت آزادمم نیومدم و شرمنده ات شدم
تو شیرین من،بشدت بابایی شدی به حدی که اگه بابات بره بیرون توانایی 45دقیقه گریه و بغض رو داری و حرف جو فراست که میگه گریه ی بچه تون تا برسین سر کوچه تمومه نقض کردی!!!
امشب شما 14ماهگیتونم بسلامتی تموم شدو وارد 15ماهگی شدی الان شما داری شیر میخوری و بغل منی البته چشماتم بستی امیدوارم خواب شیرینی رو تجربه کنی.14ماهه مامانت شبا نتونسته خوب بخوابه چون بطور متوسط هر یه ساعت ونیم واسه شیر بیدار میشی و من نگرانم واسه ی از شیر گرفتنت !اینکه چجوری میخوای بخوابی؟اصلا چطوری از شیر بگیرمت؟!
الان شما به همه میگی بابا!حتی بمن!!!!یعنی اینقد عاشق باباتی بعضی وقتها بهش حسودیم میشه!علاوه بر اون چیزایی که قبلا میگفتی نینی و آ(آب) هم اضافه شد و مامان دیگه نمیگی فقط گاهی اوقات ماما میگی من بی صبرانه منتظر روزیم که بهم بگی مامان
من و تو از دیروز سرما خوردیم و امروز یکم بهتریم امیدوارم زودی خوب شیم .
دیوانه وار عاشقتم...
راستی دیگه خوب میتونی راه بری حتی با کفش،چند روز پیش هم بالاخره تونستیم بریم اتلیه و عکس بگیریم امیدوارم عکسهای خوبی بشن.